دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

دنیای کوچک ما

اوایل زمستون سال 99 بود که با یه مورد حمایتی آشنا شدیم .

یه دخترک 15 ساله ای که بصورت مادرزادی کم شنوا بود و پدرش برای تهیه ی سمعک جدید، تقاضای کمک و حمایت داشت .

 مثل همیشه اولین قدم، راستی آزمایی بود. باید کسی رو پیدا میکردم که تحقیق کنه تا زنگ جمع آوری کمک ها رو میزدیم .  

دوستایی که چند ساله همراه این خونه هستند حتماً یادشونه . 


تو یکی از پست های وبلاگ نوشتم که اگر کسی تو اسلام آبادِ غرب آشنا داره و میتونه برای تحقیقات کمکمون کنه،  لطفاً پیغام بده . 

هنوز چیزی از نوشتن پست نگذشته بود که تو پیج اینستاگرامم یه پیغام دیدم:


-مهربانو جان من اهل همونجا هستم و ساکن تهران . میتونم از خانواده م بخوام که در این زمینه کمک کنند . 


خیلی زود تحقیقات انجام شد و نیازمندی خانواده و مشکل شنوایی دخترک تایید شد . 

آخرین پست آذر ماه 99 ، اعلام نیاز کردم و طبق معمول شما دوستان نازنینم با کمک هاتون حساب خیریه رو پُر کردید. 

پدردخترک گفته بود تو شهرشون یه مرکز شنوایی  سنجی هست که همونجا هم سمعک می فروشند.


چند شب بعد،  داشتم فیلم نگاه میکردم. اتفاقاً غرق تماشا هم بودم ولی نمیدونم چی باعث شد که انگار تو ذهنم یه چراغی روشن شد و یاد یکی از دوستان نفس افتادم که تو تهران استاد دانشگاهه و دروس مربوط به گفتار درمانی و شنوایی سنجی رو تدریس میکنه و اصالتاً کورده . 


زود تلفن کردم به نفس و موضوع رو گفتم . اونم گفت الان با دوستم تماس میگیرم . 

ده دقیقه بعد تلفنم از یه شماره ی ناشناس زنگ خورد .

پشت خط استاد خادمی بود . 

با لهجه ی غلیظ و شیرین کوردی صحبت میکرد ، البته که من صداشو میشناختم چون سالها قبل روز جانباز،  مصاحبه ی زنده ی رادیویی داشت و داشتم گوش میدادم که  اتفاقاً وسط مصاحبه شروع کرد به حرفای تند انتقادی زدن و یه جوری شد که آهنگ پخش کردن و برنامه رو قطع کردن . 

خلاصه که اون منو نمیشناخت ولی من خوب میشناختمش . 


بهم گفت از رفیقم( منظورش نفس بود شنیدم که شما دست به خیر دارید و با کمک دوستانتون نیازمندان رو کمک میکنید من هر کاری ازم بربیاد درخدمتم . 


ازش تشکر کردم و شرح ماجرا رو گفتم . گفت:  خانوم مهربانو ببین کارِ خدا رو !!


از قضا من فردا دارم میرم همون شهری که شما در نظر دارید.  دنبال یه کار اداری برای زمین های آبا و اجدادیمون هستم . 

 اون مرکز شنوایی سنجی رو هم که میگید مال دانشجوی خودمه . شما شماره ی پدر دخترک رو به من بده من باهاش قرار میذارم و  خودم میرم دنبالشون و میبرمشون همون مرکز شنوایی و کارهاشو انجام میدم . 


خلاصه ما دست این دونفر رو گذاشتیم تو دست هم.


اون موقع   سمعک برای هر دو تا گوشِ  دخترک میشد ده میلیون تومان و صاحب مرکز که دانشجوی استاد بود با شنیدن شرح ماجرا دو میلیون هم تخفیف داد و ما هشت میلیون پرداخت کردیم . 


اینا رو یادآوری کردم که بگم به واسطه ی یه مورد حمایتی،  ما با چند تا انسان شریف دیگه آشنا شدیم و بصورت کلی این کارها چقدر خیر و برکت همراهشه 


اما برگردیم یه همون دوست عزیزی که خواننده ی وبلاگ بود و اولین لطف رو ایشون با درخواست از خانواده و تحقیق درمورد نیازمند ، در حقمون انجام داد. 


ایشون دخترخانم نازنین و ماهی هستند که تو این دوسال  از طریق اینستاگرام  با هم در ارتباط بودیم. 


دوست گلمون چند ماه پیش بهم پیغام داد که یکی از قسمت های اداره ی شما درخواست نیرو داشته و من براشون رزومه فرستادم ....

و حالا ایشون از اول آذر ماه،  رسماً درشرکت ما استخدام و یه جورایی همکارِ هم ، شدیم . 


همین نیم ساعت پیش هم جای شما خالی،  با یه بسته ی کوچیک ازکوکی های کرنبری که دیشب براش درست کرده بودم رفتم دیدنش . 


دنیامون خیلی کوچیکه .. کاش همیشه وقتی روزگار میچرخه و ما آدما دوباره سر راه هم قرار میگیریم با خوشحالی و حال خوب با هم رو به رو بشیم.. 

مثل من و این همکار جدید و نازنینم . 

******

راستی من از مهر ماه بخاطر شرایط روحی بد و غم و غصه ای  که باهاش مواجه شده بودم، پیج مخصوص سفارش شیرینی هامو سیاه کردم و دیگه هیچ پستی نذاشتم و درواقع  دست و دلم به پختن شیرینی نمیرفت 

 و دیشب اولین بار بعد از این مدت طولانی بود که شیرینی درست کردم ..

 این روزا  دلم داغدار هموطنای عزیز و نازنین کشورمه و هم زمان پُر از امیدم  ... و میدونم  بالاخره سرزمینم روی خوش عدالت و شادی رو خواهد دید  

******

اما بگم براتون از مسکن مهر پیشی ها که چه نتیجه ای داده 

 گلدون ها جابجا شدن و خونه ی پیشی ها به این ترتیب قرار گرفتن 


اگرمی تونید  نکته ی این عکسو بگید ببینم چقدر باهوشید 

یه راهنمایی بدم و اونم در رابطه با واکنش همسایه ها به قرار دادن خونه ی پیشی ها در حیاطه . 



ببینید من صبح ها با چه صحنه ای رو به رو میشم 



قربون اون صورت ملوسشون 




دوستتون دارم 


نظرات 22 + ارسال نظر
ملیکا یکشنبه 20 آذر 1401 ساعت 07:56 ب.ظ

مهربانو جونم سلام
دلمون تنگ شده برات عزیزم.
وجود پر از عشقت همیشه سلامت باشه و در پناه حق. دوست دارم

سلام نازنینم
من بیشتر عزیزم . تو هم همینطور ..
میبوسمتون تو و بهار عزیزم رو

مریم جمعه 11 آذر 1401 ساعت 08:15 ق.ظ

مهربانو یک زحمتی برایت داشتم دخترم ۳۸ سالشه وهفته پیش یک دکتر به اسم افلاطونی در کاشمر عمل اسیلو کرد میخواستم ازت بپرسم دکتر برای شما کمکی چی تجویز کرد ؟ و کی دقیقا شروع به خوردن کمکی ها کردی یعنی برایت مثلن قرص مولتی ویتامین نوشت یا چی؟ آمپول ب کمپلکس؟ قرص آهن چی؟ و دقیقنش کی شروع کردی به خوردن واقعن نیاز دارم بدونم چون این هنوز دو هفته از عملش گذشته موهاش دسته دسته میریزه دکترش هم فقط ویتامین دی ۳ داده همینو و بس! میخوام مقایسه کنم و شاید دکترشو حتی عوض کنم لطفا راهنماییم کن مهربانو

سلام مریم جون بسلامتی و مبارکی باشه عزیزم .
واقعیتش چند روز دیگه وارد پنجمین سال میشه که عمل کردم و تو دنیای پزشکی هر لحظه درحال به روز رسانی هستند . من از همکارم که 6 ماه قبل عمل کرده پیش دکترم سوال کردم تنها قرصی که قبل از کشیدن بخیه (تو ده روز اول بعد از عمل) تجویز شده پنتو پرازول بوده . بعد از ده روز که بخیه ها کشیده میشن قرص برای جلوگیری از تشکیل سنگ صفرا میده و ویتامین دی و ویتامین a و قرص هیر بیت (جلوگیری از ریزش مو) و مولتی ویتامین و نوروبیون شروع میشه که ویتامین ها از هفته ای یه دونه شروع میشن و هی فاصله شون زیاد میشه . و بعد از شش ماه قرص آهن . البته خیلی از دارو ها بنابه اون آزمایشی که قبل از عمل دادیم تجویز میشه . مثلاً کسی که فقز آهن داره خیلی زودتر شروع می کنند . یا کسی که قرص فشار خون میخورده خب باید بخوره و ...
یه چیزی رو میدونم و اون اینه که ریزش مو دلایل زیادی داره از جمله استرس و معمولا هر اتفاقی تو بدن میفته تقزیبا بعد سه ماه روی موها تاثیر میذاره مثلا اگه الان ریزش موت شروع شده بهتره به سه ماه قبل فکر کنی که چه مشکلی پیش اومده بوده؟ رژیم خاصی بوده؟ بحران روحی شدیدی بوده و ... امیدوارم کمک کرده باشم
و درضمن نگران نباش این عمل یکی از روتین ترین عملاییه که انجام میشه و عارضه ی چندانی نداره .

شاخه نبات پنج‌شنبه 10 آذر 1401 ساعت 11:21 ب.ظ

سلام عذر خواهی میکنم یه سوال برام پیش اومده
اینایی که حیوون خونگی دارن بعد از عمل دفع حیوان،آیا تمیزش میکنن یا نه دیگه باید کنار بیای با این قضیه و اوکی باشن ؟
چون مثلا امروز یه گربه دیدم تو باغچه دفع کرد خب خیلی تمیز رو چیزش خاک ریخت و خیلی با دقت اینکار رو کرد اما خب اون کثیفی زیر دمش میمونه که.اصول نگه داریش تو خونه چیه؟

سلام عزیزم .
نه قربونت من کسی رو ندیدم ناحیه ی تناسلی گربه شو تمیز کنه .البته حتماً کسانی هستند که میزان حساسیتشون زیده و این کارو می کنند ولی من ندیدم و نشنیدم .
آره واقعا گربه ها موجودات تمیزی هستند وقتی میخوان ادرار کنند پاهاشونو خیلی از هم فاصله میدن و کمرشون رو به خاک نزدیک میکنند که ادرار به اطراف ترشح نکنه ولی زمانی که میخوان مدفوع کنند، پاهاشونو کمی باز میکنند و کمرشون رو تا اونجایی که ممکنه بالا میدن و با احتیاط دفع میکنند و بلافاصله روی ادرار و مدفوعشون رو می پوشونند . بعد یه گوشه میشینند و کاملاً خودشون رو لیس میزنند . چون بزاقشون آنتی باکتریال داره و با لیس زدن هر ناحیه کاملاً خودشون رو به اصطلاح ضد عفونی میکنند .

مریم چهارشنبه 9 آذر 1401 ساعت 10:16 ق.ظ

سلام عزیزم
خواستم بگم نکته رو نگرفتم ، ولی تقلب کردم
فکر میکردم در مورد خود مسکن ها هست
مثلا اینکه یکی رو شما گذاشتید یکی روهمسایه ها
واقعا زمین به آدمهایی مثل شما تا همیشه نیازمند بوده و هست
امیدوارم روزهای خوب را با همه مردم کشورم جشن بگیریم

سلام مریم جون
خوب کاری کردی .
عزیزمنی شما نازنین .
به امید اون روز زیبا

منجوق چهارشنبه 9 آذر 1401 ساعت 09:58 ق.ظ http://manjoogh.blogfa.com

بهار امسال حداقل چهارتا بچه گربه تو محوطه خواهید داشت. گربه های دم بخت از حالا شروع می کنند دنبال خانه مناسب گشتن برای اسفند ماه و بهار که مادر می شوند

امیدوارم من و گربه ها رو با هم بیرون نکنند

مهرگل چهارشنبه 9 آذر 1401 ساعت 08:55 ق.ظ

سلام مهربانوجان
واقعا وقتی میام تو پیج تو حس میکنم زندگی چقد خوبه با حضور آدمهایی مثل شما و دوستان گلتون.
چقد برا اون دختر خوشحالم که دست سرنوشت سر راه شما قرارش داد تا بتونین کمکش کنین.
راستش من نتونستم متوجه نکته عکس بشم ولی کامنت های بقیه رو خوندم متوجه شدم
چقد خوب خداروشکر
همکار جدیدتون چقد خوش شانسه که سعادت انقد بهت نزدیک شدن رو داشته

سلام مهرگل جون
عزیز منی شما که
بله تو کامنت ها حدس زدن دوستانمون
قربونت برم خوش شانسی از من بوده

سمیرا(راحله) سه‌شنبه 8 آذر 1401 ساعت 05:36 ب.ظ http://Samisami0064.blogfa.com

نکته چیه؟؟بذار با دقت تر ببینم
.
.
.
همسایه ها هم مث خودت مهربونن

هر جا میری مهربونی با خودت میبری نازنین


ای جان لطف داری عزیزم

سمیرا(راحله) سه‌شنبه 8 آذر 1401 ساعت 05:33 ب.ظ http://Samisami0064.blogfa.com

از مجازی کشیده شدید به حقیقی پس

به به به...دو تا دست به خیر و مهربون همکار شدن و
اون اداره چه گلستانی شده


خوشگل منی خانوم گل

سمیرا(راحله) سه‌شنبه 8 آذر 1401 ساعت 05:32 ب.ظ http://Samisami0064.blogfa.com

قربون قلب مهربونت بشم که هیچوقت بیخیال همنوعت نیستی و تبریک به آقا نفس
بابت انتخابشون


مررررسی قربونت برم

فندوقی سه‌شنبه 8 آذر 1401 ساعت 11:17 ق.ظ http://0riginal.blogfa.com/?

سلام عزیز دلم. همیشه میام میخونمت ولی خیل کامنتارو میبینم و دیگه روم نمیشه من کامنت بزارم و حس میکنم دیره.
همیشه ازت مهربونی رو یاد گرفتم و خیلی بیشتر از قبل به همنوعام و حیوونا کمک میکنم. ممنون که تو این زندگی سخت انقدر به فکر همه ای و با نوشتنت نشر میدی . دنیامون با وجود تو و انسانهایی مثل تو قشنگتره و یادمون میاره هنوز خوبی و آدمای خوب هستند. ممنونم ازت و دستتو میبوسم

سلام دوست خوب و قدیمی من
چطوری دختر ؟ چقدر خوشحال شدم دیدمت فکر میکردم کلا از بلاگستان فاصله گرفتی .
منم در کنار دوستان گلی مثل خودت رشد کردم و کلی از شما یادگرفتم .. فقط موضوع اینجاست که شماها خیلی متواضع و مهربونید

ملیکا سه‌شنبه 8 آذر 1401 ساعت 01:30 ق.ظ

سلام مهربانو جان دوست داشتنی
بابت همه چی ازت ممنونم، از این که دنیارو زیباتر می‌کنی، به همه چی توجه داری و هر کاری از دستت بر بیاد برای کمک و درست کردن و ساختن و … انجام میدی
مولانا یه شعری داره که میگه هر چی که دلتون‌رو نگران کنه همونقدر ارزش دارید، مثلا یکی ممکنه ۵۰ تومن گم کنه و همش به فکر اون باشه، یعنی دلش ۵۰ تومن می‌ارزه، اما عاشق، دلش به اندازهٔ عرش خداست چون فقط عشق اونو به لرزه در میاره.
بر هر چه همی لرزی می‌دان که همان ارزی
زین روی دل عاشق از عرش فزون باشد
و دل تو به اندازهٔ عرش خداست
مهربانو جون تو فیلم دو تا خونهٔ گربه‌هاست و ظرفای غذای اونا. من هوشم زیاد نیست اما واکنش همسایه‌ها باید در این رابطه باشه.
خودت کمک کن بگو عزیزم

سلام ملیکای نازنینم . قربون تو با این محبتی که بهم داری مهربون بانو
امیدوارم لایق این تفسیر و لطفی که بهم دارید باشم عزیز دلم .
شما هم باهوشی هم عزیز منی .. کاملاً درست میگی . فردای اولین روزی که خونه و غذا ها رو گذاشتم ، متوجه ی یه نوع غذای دیگه هم شدم و این قلبمو پر از دلگرمی کرد به اینکه "آررره ما هم با تو و کمک به حیوانات بی سرپرست موافقیم"

منجوق دوشنبه 7 آذر 1401 ساعت 05:57 ب.ظ http://manjoogh.blogfa.com

مبارکشون باشه
چقدر این صحنه حال خوب کن بود
من فکر کردم یکدونه است که هر دوتا خونه رو بازدید کرده که یکیو انتخاب بکنه

خیلی شبیه هم هستند منجوق جان احتمالا از یه خانواده ن .. فقط سایزشون متفاوته

مهناز دوشنبه 7 آذر 1401 ساعت 03:49 ب.ظ

مهربانو جان دوستت دارم به خاطر همه نوشته های زیبات که دلم رو پر از امید و عشق میکنه خدایا سرزمینم رو پر از این انسانهای زیبا کن

عزیز منی مهناز جانم . ممنونم از حضور و همراهیت دوست مهربونم

رها دوشنبه 7 آذر 1401 ساعت 11:38 ق.ظ

سلام مهربانوجون. از اینکه دو مدل غذا توی ظرف هست فکر کنم همسایه ها هم دارند کمک می کنند برای نگهداری از گربه ها.
من هرموقع خیلی احساس تنهایی یا ناراحتی میکنم یکم نون با خودم میبرم پارک و برای کبوترها اینجا ریز میکنم و می ریزم و جمع شدن و خوردنشون رو نگاه میکنم . واقعا به عنوان یه مدیتیشن برام کار میکنه و آرومم میکنه. اینجا سگ ولگرد هم زیاد هست البته خیلی بیشتر از گربه و اون اوایل به اونها غذا می دادم ولی نمیدونم به چه دلیلی یه دفعه مردم بهم گفتن کسی حق نداره بهشون غذا بده، نمیدونم شاید چون نمیخوان به مردم نزدیک بشند. در هرحال مهربونی به حیوانها یکطرفه نیست به خودمون هم کمک بزرگی می کنه و حس خوبی میده. امیدوارم همیشه آدمهایی به خوش قلبی و مهروبونی خودت اطرافت باشند عزیزم تا از وجودشون قلبت گرم بشه. امیدوارم فر خونه ات هم همیشه روشن باشه و عطر شیرینی های خوشمزه ات هم توی هوا پخش باشه .
دلت همیشه شاد و آروم

سلام عزیزم
بعله رهای باهوش و نکته سنج من
پرنده ها هم خیلی حس خوبی میدن یادم باشه تو پست بعدی فیلم پرنده های اداره مون رو بذارم ببینی
آخی سگ ها زیادن؟ گوگولی هااا شاید شهرداری یه برنامه ی منظم برای تغذیه و حفاظتشون داره و بخاطر مسمویت و مسائل دیگه ممنوعیت دارن (البته این درصورتیه که واقعا خودشون رسیدگی کامل داشته باشند)
دقیقا من احساس میکنم اگر براشون کاری انجام میدم صرفا برای حال خوب خودمه . نیاز من به وجودشون غیر قابل انکاره.
ممنونم نازنین . برای تو هم بهترین ها رو آرزو دارم

نگین دوشنبه 7 آذر 1401 ساعت 12:26 ق.ظ

اجازه خانوم ما بگیم؟
چون غذای داخل ظرف بیشتر از یک نوع هست، احتمالا غیر از خودت، یکی دیگه از همسایه ها هم غذا ریخته براشون.
جایزه هم نمیخوام، اصن تف به ریا

الهی من بگردم چه قشنگ میاد بیرون سلام صبح بخیر میگه
یعنی مهربانو جان باور کن اینقدر که من ذوق این مسکن پیشی ها رو کردم، زمانی که خونه خودمون رو خریدیم اینقدر ذوق نکردم! قربون خودت و دل مهربونت و دستهای نازنینت

کسی که اشعار طنز مینویسه حتما خیلی خیلی باهوشه مثل خودت دقیقاً
اررره نانازی خیلی خوبه . الهی همیشه برقرار و پر امید باشی دوست من

لیندا یکشنبه 6 آذر 1401 ساعت 11:26 ب.ظ

سلام مهربانو جان
همیشه پست هاتون رو میخونم خیلی خوبه که انسانهای شریفی مثل شما و سایر دوستان هستند که کمک حال عزیزانی هستید که نیاز به یاری دارند
من این مدت نتونستم کنار شما باشم اما امروز یه مبلغ ناچیز دویست هزار تومان به حساب اعلام شده واریز کردم
امیدوارم که مثمر ثمر باشه و به امید روزهای بهتر که حال همه مردم ایران خوب باشه
ممنون

سلام عزیزم . ممنونم نازنین قربان محبتت.
لیندا جون دستت درد نکنه پر روزی و تن درست باشی تا اونجایی که من یادمه بیشتر موارد حمایتی رو در کنارمون بودی . الهی امین عزیز من

نسرین یکشنبه 6 آذر 1401 ساعت 09:02 ق.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

چه جالب! آره واقعا دنیا با تمام بزرگیش کوچیکه...
فکر کنم موضوع اینه که همسایه ها از جریان استقبال کردن... مبارکه
هر دوتا خونه مستاجر پیدا کردن و هر روز همسایه ها هم خوراک و آب براشون میارن یا کار خودته؟

دلم برات تا خدا تنگ شده بانو کلی وقته دل سیر حرف نزدیم


عشق باهوش خودمی نسرین جانم
همسایه ها خیلی کم ولی همین که حسشون خوبه یه دنیا ارزش داره برام
من بیشتر نسرین جون .. آررره وااقعا

سمیرا یکشنبه 6 آذر 1401 ساعت 08:19 ق.ظ

انقدر تپولن لپشون به در ورودی گیر می کنه چه قشنگ می یاد سرک می کشه ببینه کی اومده قلبونش برم

وووش وووش جیگرشونووووو

ستاره یکشنبه 6 آذر 1401 ساعت 12:29 ق.ظ

مهر بانو جون

ونوس شنبه 5 آذر 1401 ساعت 09:28 ب.ظ http://calmdreams.blogfa.com

سلام مهربونه خوش قلب
نوشته هاتو میخونم و لذت میبرم و همیشه اشکی میشم یا از ذوق یا از غم و واقعیت هایی که میگی
دستاتو میبوسم بخاطر کارهای قشنگت و این سری بخاطر خانه مهر پیشی ها که هنرمندانه ساختی
چقدر قلب کوچولوی بی پناهو خوشحال میکنی
تو مجتمع ما همسایه ها نمیزارن ازین کارها کنیم. ماه پیش برای یک بچه گربه بی پناه که یک چشمش کور بود جعبه و حوله و آب و غذا گذاشتیم خوب غر و نق زدن که گربه هه اومده راه پله هامونو کثیف کرده و بعدم نیست و نابودش کردن
در مورد دوست جانت هم خوشحالم که اومدنش حس خوبی بهتون داد و بوی کوکی هات تا اینجام اومد نوش جانش
راستی فیلم هایی که میزاری هیچوقت برای من باز نمیشه(ناراحت) احتمال میدم از گوشی قدیمیم باشه
با قلب مهربونت برای ما هم دعا کن

سلام ونوسی جانم
عزیز منی نازنین تو خودت خیلی ماهی و میدونم همیشه به فکر حیواناتی و در حد امکانت از هیچ کمکی دریغ نمیکنی مخصوصاً با دختر نازت که فرشته ی مهربون حیواناته
یادته که تو مجتمع قبلی خود من چه رفتاری کردن و میخواستن از لونه برای گرفتن و مسموم کردن گربه استفاده کنند
چقدر نامهربون .. متاسفم براشون . اینکه ما به حیوانات پناه بدیم شانسیه که به ما رو آورده و فکر کن آدم شانسو از دم خونه ش بفرسته بیرون
عزیز منی تو
ونوس جان مشکل از ضعف اینترنته وگرنه گوشی قدیمی هم باشه باید باز کنه
منم التماس دعا و انرژی مثبت دارم ازت

عاطفه شنبه 5 آذر 1401 ساعت 07:30 ب.ظ

مهربانوی مهربونم از اینکه همکار شدیم واقعا خوشحالم و باعث افتخارمه،
کوکی ها عالی بودن عزیزم
ممنون از لطفت عزیزم

قربونت برم عاطفه ی عزیزم برای من بیشتر
نوش جاانت عزیز دل . با عشق درست کردم

ربولی حسن کور شنبه 5 آذر 1401 ساعت 06:06 ب.ظ http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
پس کارما عمل کرد و یه شغل برای همکارتون پیدا شد چه خوب!
چرا برای خونه بزرگ تر در کوچک تر درست کردین؟ خب اون گربه عیالوارتر اذیت میشه اینطوری که!
اما خودمونیم اگه تامی را عقیم نکرده بودین دیگه همه اش توی حیاط می پلکید و به شما محل نمیگذاشت

سلام
بله .. البته دوست عزیزمون قبلاً هم شاغل بودن . امیدوارم محل کار جدید رضایت بیشتری براش فراهم کنه
راستش درها رو باید تا اونجا که ممکنه کوچیک بگیریم تاهوای داخل سرد نشه . گربه ها هم که میدونید ماهیت مایع دارن به هر شکلی درمیان پس برای عبور و مرور مشکلی ندارن .
آخ آخ راست میگید هااا دیگه مگه میشد از محل جمعش کنم
آقای دکتر من فکر کردم نفر اول میاید نکنه ی عکسو میگید مخصوصا با اون راهنمایی که کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد