دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

"دزد دوچرخه"

تقزیباً دوهفته ی پیش یه روز جمعه،  تنهابودم. مهردخت سر پروژه ی فیلمش بود،  نفس  رفته بود شمال. مامان و بابا هم شب قبل ، مهمونی بودن و میدونستم  دوست دارن استراحت کنند، از طرفی خودمم به تنهایی و خلوت احتیاج داشتم. کمی شیرینی درست کردم و رفتم که بعد از مدت های طولانی، خودم رو بسپرم به تخت خواب و خواب نیمروزی. 

تامی هم پرید روی تخت ، گوشه ی لحاف رو دادم بالا گفتم بیا لالا کن پسرم . برعکس دارسی که اصلاً از این بغل هم خوابیدن ها خوشش نمی اومد، تقریباً هر زمانی که من برای خواب اقدام کنم، تامی پایه ست .میاد حداکثر نیم ساعت، سه ربع  بغلم می خوابه .بعد پامیشه میره یه دور میزنه دوباره برمی گرده ، البته این بار روی لحاف بین دوتا گودی پاهام میخوابه و این پروسه در تمام طول خواب تکرار میشه . 

نمیدونم این تو بغل خوابیدن ها اخلاق ذاتیشه، یا ربطی به مادر نداشتنش داره؟به هر حال یه احساس و نیاز دو طرفه ست و منم تو این یکسال و هفت ماه به وجودش عادت کردم 

چشمام گرم خواب شده بود که بابا تلفن کرد. 

-جااانم بابااا

-عه ببخشید مهربانو خواب بودی؟

-اشکال نداره بابایی.

-تو که هیچوقت نمیخوابیدی!

-خب خونه نبودم . امروز کارای خونه رو کردم، شیرینی پختم، خسته شدم . 

-ببخش بابا جون میخوای قطع کنم؟

-نه عزیزم چی شده؟

-میخواستم زحمتت بدم یه اسنپ بگیری مدارک رو از خونه ی کاپیتان اکرمی بیاره خونه ی ما. من هر کاری کردم نشد . 

-چشم بابا جون آدرس رو برام اس ام اس کن بهت خبر میدم . 

-باشه دخترم . 

عینکمو برداشتم زدم به چشمم و نت رو روشن کردم .اسنپ پیک گرفتم بعد همینطوری خواب آلود به آقاهه زنگ زدم گفتم لطفاً مدارک رو ببرید بالا دمِ درِ واحد تحویل پدربدید ایشون نیان پایین جلوی در. گفت : چشم خیالتون راحت باشه . 

به بابا تلفن کردم و گفتم اقاهه داره میره مدارک رو بگیره و براتون بیاره ..بابا گفت: مهربانو جان من هزینه رو نقدی پرداخت میکنم نمیخواد تو پرداخت کنی . 

گفتم باشه بابا جون و دوباره خوابیدم . 

پس فردای اون روز یعنی یکشنبه شب بابا تماس گرفت : 

مهربانو جان یادته جمعه برای من پیک گرفتی مدارک رو بهم برسونه؟ 

بله بابا.. چیزی شده؟ 

-متاسفانه یه دوچرخه از تو پارکینگ دزدیده شده . دوربین ها رو چک کردن و دیدن اون اقایی بوده که اون روز اومده دم خونه ی ما . 

-عه .. خب از کجا فهمیدن که همونه ؟ 

- وقتی اومده دم مجتمع به سرایدار گفته میشه حواست به موتور من باشه من برم داخل؟ سرایدار هم گفته با کی کار داری؟ مدارک رو نشون داده گفته اینا رو باید بدم به آقای ... 

برای همین تو ذهن سرایدار مونده، الان فیلم دوربین رو دیده و میگه اون روز مدارک رو آورده برای خونه ی ما . 

- من الان با اسنپ تماس می گیرم و گزارش میدم . 

با اسنپ تماس گرفتم و موضوع رو شرح دادم . گفتند پیگیری می کنند و توصیه کردن همسایه ی مالباخته هم به پلیس مراجعه کنه و اونجا هم شکایت تنظیم کنند . 


بماند که این وسط من شدم رابط مالباخته و اسنپ .. مدیر مجتمع فیلم ها رو برای من می رفرسته منم  با این نت دااااغون برای اسنپ ارسال میکنم و ... 

دیروز بابا رفته برای شناسایی سارق ولی میگه نمیتونم شناسایی کنم ، مطمئن نیستم ، منم تا این اقا مدارک رو بیاره خوابم برده بود و چهره ش  یادم نیست. 

دوچرخه هم شش ماه قبل خریداری شده و قیمتش 25 میلیونه .

اینکه من وحشت کردم چه خطری هر روز داره تهدیدمون میکنه و میتونست اتفاقای خیلی بدی بیفته . هی با خودم میگم من چه بی عقلی کردم به راننده گفتم پدر من مسنه و مدارک رو ببر بالا و ... اگه این راننده به محض دیدن بابا هلش میداد و پرتش می کرد داخل بعد خودشم می رفت تو و سرقت می کرد یه بلایی به سر مامان و بابا میومد چی ؟!!!

فیلم دوربین رو که میبینم این اقا باید تو لابی طبقه همکف از آسانسور پیاده میشده و از درب خروج می رفته اما میاد تو پارکینگ یه دوری میزنه تو پارکینگ دوچرخه رو بر میداره چون  ریموت کنترل درب پارکینگ رو نداشته ، دوچرخه رو با زحمت از پله ها میبره بالا دوباره میره تو لابی و از درب خروج میره بیرون . 

احتمالا همدستی چیزی هم بیرون داشته که دوچرخه رو میده به اون و خودش با موتور میره . 

به هر حال فعلاً شکایت به جایی نرسیده و نتونستن تشخیص بدن سارق همون راننده اسنپه یا خیر . 

من میخواستم بابا اذیت نشه و تا جلوی در نیاد ولی بنظر میاد کار خطرناکی کردم . 

تو این شرایط که فشارهای اقتصادی  مردم رو از پادرآورده ، اخلاق مداری به فنا رفته و ... خیلی باید بیشتر احتیاط کنیم . 

راستی سال نوی میلادی برای همه ی مردم جهان مبارک باشه . 

امیدوارم سال صلح و دوستی و البته پیروزی باشه. 

ظالما به سزای اعمالشون برسن و موسم رقص و شادی و آزادی باشه . 


بلافاصله در نیمه شب به وقت ایران و حلول سال 2023، پیامی منتشر شد که نور امید و شادی تو قلبمون تابوند.

راستش رو بخواید ، هیچ سالی از نو شدن سال میلادی به اندازه ی امسال خوشحال نشدم .

دوستتون دارم 




نظرات 26 + ارسال نظر
عمه خانم پنج‌شنبه 22 دی 1401 ساعت 12:45 ق.ظ https://amehkhanoom.blogsky.com

چقدر وحشتناک بودخدا را شکر که برایپدراتفاق بدی نیفتاد. اما میگن فقراز هر دری وارد بشه ایمان از اون در میره، حالا به گزینه ایمان باید انسانیت را هم اضافه کرد، چون روز بروز اوضاع داره خرابتر میشه. نمونش امشب برادرم نونوایی بوده تا نون خریده و اومده حساب کنه، یک آقایی اومده نونها را برداشته و رفته!!!

آره واقعا عمه خانم عزیزم . دقیقاْ همینطوره و این چیزیه که داریم کاملاْ لمس میکنیم .
وااای خدااای من

نیلوفر طلایی چهارشنبه 21 دی 1401 ساعت 04:19 ب.ظ

سلام مهربانو جونم

سلام عزیز من

یه مادر دوشنبه 19 دی 1401 ساعت 01:40 ب.ظ

درود بر بانوی مهرخیلی ممنون که این موضوع رو گفتی که باعث شد حواسمون رو جمع کنیم.فقط مگه نمیگن اشخاص در اسنپ احراز هویت میشن؟البته من هم یک تجربه ناجوری داشتم.یه پیک موتوری گرفتم بعد از چند روزشروع کرد مطلب فرستادن تو واتساپ چون سنش کم بوددلم نیومدگزارش بدم. البته چیز بدی نمیفرستاد . فقط بلاکش کردم

درود بر تو دوست عزیزم
بله قراره احراز هویت بشن ولی چقدر سفت و سخت می گیرن رو خدا میدونه .
ای باباا ..
خوب کردی عزیزم

نسرین دوشنبه 19 دی 1401 ساعت 01:05 ب.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

راست میگیا! عجب سوالی کردم، معلومه که هر روز یه لباس تنش نیست
پیدا شد یا هنوز نه؟


نه متاسفانه

َAmir یکشنبه 18 دی 1401 ساعت 06:34 ب.ظ

لایک #2 مال من بود

من یکشنبه 18 دی 1401 ساعت 12:22 ب.ظ

مهربانو خانم من خیلی ناراحت شدم از این پست شما! همسر من راننده اسنپ هستن، خودشون و چندین نفر از همکارانشون رو میبینم که چقدر صادقانه کار میکنند و دوست ندارم اینطور راحت قضاوت بشن، به نظرم شما دارید اشتباه میکنید.
آخه پیک اسنپ از کجا میدونسته که تو پارکینگ شما یک دوچرخه نو هست؟ بعدشم وقتی چنین چیزی رو نمیدونسته، چطور با یک نفر دیگه هماهنگ میکنه که بیاد و دوچرخه رو ازش تحویل بگیره و خودش با موتور بره!؟ اصلا چطور از لابی گذشته اونم با دوچرخه و سرایدار که مراقب موتورش بوده چیزی بهش نگفته؟!
ضمن اینکه سال نوی ایرانی ها طبق تقویم شمسی اول بهاره که پر از نور و روشنیه!

نه عزیزم ناراحت نشو ، ناراحتیت بی مورده .
شاید اصلاً جواب دادن به سوالایی که مطرح کردی، کار بیهوده ای باشه چون تهِ کامنتت اشاره کردی که سال نوی ایرانی ها، اول بهاره و کی نمیدونه مهربانو به تمام مراسم ایرانی، از نوروز گرفته تا مهرگان و یلدا و چهارشنبه سوری چقدر پایبند و مفتخره ؟؟ ولی سال نوی میلادی یه رویداد جهانیه و تبریکش خالی از لطف نیست و همونطور که مطمئنم خوووب میدونی تو این خونه ی مجازی کلی دوستِ دور از وطن دارم که علاوه بر بزرگداشت عید نوروز، سال نوشون با تقویم میلادی هماهنگه .
با همه ی اینها جواب سوالاتت رو میدم .

آخه پیک اسنپ از کجا میدونسته که تو پارکینگ شما یک دوچرخه نو هست؟
پیک اسنپ نمیدونسته تو پارکینگ دوچرخه ی نو هست ولی سارقی که در قالب پیک اسنپ به مجتمع آمده باید بعد از رسوندن مدارک از در لابی خارج میشده و اصلاً به پارکینگ نمی اومده ولی اومده و تو پارکینگ مجتمع 90 واحدی چرخی زده و از بین دوچرخه های نو ، نو تر و کهنه و ... اونی که قفل نداشته و سبک و راحت حمل میشده رو برداشته و برده .
********
بعدشم وقتی چنین چیزی رو نمیدونسته، چطور با یک نفر دیگه هماهنگ میکنه که بیاد و دوچرخه رو ازش تحویل بگیره و خودش با موتور بره!؟
قبلاً هم گفتم ایشون یک سارق بودند در قالب راننده ی پیک اسنپ بنابراین با برنامه ریزی و همدست میان تو مجتمع ها و بنابر شرایط که مهیا باشه همدستش رو خبر میکنه و باقی ماجرا .
****
اصلا چطور از لابی گذشته اونم با دوچرخه و سرایدار که مراقب موتورش بوده چیزی بهش نگفته؟!
من نوشته م اومده دم مجتمع و با سرایدار صحبت کرده ، نگفتم اومده تو لابی با سرایدار صحبت کرده و این نشون میده که مجتمع لابی منِ مقیم نداره ( منظورم تو لابی میز نگهبانی نیست و اینکه چنین چیزی نیست کسی که بخواد ورود کنه حتماً باید از جلوی سرایدار رد بشه و این از ضعف سیستم نگهبانی مجتمعه) اون مراقب موتورم باش رو هم راننده بیخود از سرایدار پرسیده و میخواسته ببینه اوضاع و احوال رو ارزیابی کنه که کرده اتفاقاً سرایدارم بهش گفته چیزی نمیشه بذارش همینجا منم دارم میرم درختای پشت کوچه رو اب میدم نمی مونم اینجا .

این جواب سوالاتت .
شما نشنیدی طرف کارمند یه جابود و اختلاس کرد؟ الان من باید بگم به من برخورد به جامعه ی کارمندان زحمتکش توهین شد؟
دکتر و مهندس و معلم و ... دزد ندیدی؟؟
البته که دیدی و خودتم میدونی که چرا مطرحش کردی ، شیطون

منجوق شنبه 17 دی 1401 ساعت 10:29 ب.ظ http://Manjoogh.blogfa.com

فکر کنم رفتار تامی به خاطر بی مادری باشه. بچه های من اونهایی که بی مادر بزرگ شدن همین اخلاق رو دارن و تازه کابوس هم میبینن طفلی ها توی خواب میو میو یا ناله میکنن. البته پسر گربه ها بیشتر از دختر گربه ها به دنبال ارتباط برقرار کردن با صاحباشونن. کلمه صاحب رو دوست ندارم استفاده کنم اما فکر کردم اگر بگم مادر با مادر گربه ایشون اشتباه بشه.
این داستان پیک خیلی وحشتناک بود. اما به نظرم این دزده قبلا ساختمون رو شناسایی کرده یا اینکه یکی از داخل ساختمون بهش ندا داده که راهروها دوربین نداره.

بله منجوق جان از دکترش هم پرسیدم گفت بخاطر اینه که خیلی زود مادرش رو از دست داده و این نیاز هنوز تو وجودش هست
ای جااانم بمیرم براشون .. من متوجه خواب دیدن تامی نشدم . البته میدونم دقیقاً مثل ما خواب میبینند هم خواب خوب و هم کابوس

نمیدونم واقعاً قبلا هم اومده یا نه ولی کمترین کار رو تو راهروها کرده . دزدین دوچرخه تو پارکینگ که دوربین داشته اتفاق افتاده . بنظرم اگه میخواست به نداشتن دوربین تو راهرو توجه کنه ، احتمال اینکه وارد خونه میشد خیلی زیاد بود

رها شنبه 17 دی 1401 ساعت 12:50 ب.ظ

سلام خواهر خوبم. خدارو هزاران بار شکر که اتفاق بدی برای بابا نیفتاد و بلا به مال زد. میدونی عزیزم من از پس همه پستهایی که در مورد خانواده ات می‌نویسی صرف نظر از وقایعی که در موردشون حرف میزنی چه حسی پیدا میکنم؟ حس لذت بردن از دیدن روابط قشنگی که در خانواده تون برقراره، حس احترام و سر تعظیم فرود آوردن درمقابل پدر و مادری که توانستند چنین خانواده و روابطی رو ایجاد کنند، حس عشق و محبت به وجود همچین آدمهایی در دنیا که می‌توانند دنیا رو قابل تحمل تر کنند. امیدوارم خدا خانواده تون رو از چشم بد دور نگه داره و همیشه و همیشه کنار هم در آرامش، سلامت و شاد باشید.

سلام رها جانم
قربونت برم که اینطور خواهرانه، خواهر صدام میزنی و دلم رو پر از شادی میکنی
رها جانم یک دنیا ممنونم از این کامنت زیبایی که نوشتی . وقتی حالم خوب نیست باید بیام کامنت های تو رو بخونم

مهرگل جمعه 16 دی 1401 ساعت 11:32 ب.ظ

وای چقد وحشتناک ! واقعا خدا رحم کرده.
ایشاله که هرچه زودتر دزد پیداش میشه و راحت میشین و مالباخته هم به مالش میرسه.
واقعا تاسف باره تو مملکت پر از وفور و نعمت فقط دزد و اختلاس گر زیاد شد.


اینم مال تو عزیزم

َAmir جمعه 16 دی 1401 ساعت 07:07 ب.ظ

سلام
یاد سریال اقای قاضی افتادم
-----------------------------------------

سلام
یادم نیست

ف جمعه 16 دی 1401 ساعت 12:09 ب.ظ

سلام خوبین؟ یه سوال. سرایدار که موقع خارج شدن با دوچرخه باید دیده باشدش، چرا جلوشو نگرفته؟

سلام ممنونم خوبم . امیدوارم شما هم خوب باشی .
سرایدار مقیم نبوده ندیده لطفاً جواب کامنت مرسده جان رو بخون

ونوس پنج‌شنبه 15 دی 1401 ساعت 08:09 ب.ظ http://calmdreams.blogfa.com

وحشتناکه و خداروشکر بقول خودت به خونه پاتک نزدن
اوناهام که پیگیری میکنن اگر بخوان راحت میتونن شناسایی کنن.. موضوع اینه که نمیخوان
چندسال پیش گوشیمو محل کارم دزد برد. عکس دزد و آدرس خونه شو خودم تقدیم پلیس کردم ولی انقدر پیچوند و خطرساز شدن که دیگه به آگاهی امضا دادم که گوشی نخواستم ولم کنید.....
پیشی ما هم مثل تامی هست. شبها پاهام میخوابه و سنگین میشه تا خوده صبح میچسبه به پاها و بدنشو قشنگ تکیه میده و کیف میکنه. ی وقتا حتی نصف شب از بی تحرکی و لش بودنش وحشت میکنم میگم نکنه متوجه نشدیم و با پاهامون خفه ش کردیم که تکون نمیخوره.. بعد از یک عالمه تکون دادنش و اینا تازه اگر ابراز وجود کنه یکی میزنم در قمبلش و فحش مادرانه میدم و بقیه خوابمو میگیرم.

انقدر قسمت دوم کامنتت شیرین بود که تلخی حقیقت قسمت اولش رو شست برد.
ممنون برام نوشتی ونوسی جان اون دخمل تنبل خوشگلت رو ببوس برام و بچلووون

لیدا پنج‌شنبه 15 دی 1401 ساعت 03:49 ب.ظ

مهربانو،ممنون که این تجربه رو دراختیار ما گذاشتی.دوچرخه یکی از ساکنین مجتمع ما هم تو این ماه دزدیدن.ماسک و کلا نمیذاره ادم قیافه رو تشخیص بده.واسه همسرمم گفتم .

متاسفم که انقدر شرایط اقتصادی سخت قرار گرفتیم که باید شاهد سقوط اخلاق هم باشیم

مرسده پنج‌شنبه 15 دی 1401 ساعت 11:40 ق.ظ

مهربانوجان سلام
من مرسده ام همون خواننده خاموش تنبل در کامنت گذاری.
البته چندوقت یکبار میام اینجا پستهات رو میخونم و گاهی میخوام نظر بدم، می بینم ای بابا! یک یا دو سه ماه از موضوع پست گذشته ، دیگه من چی بگم!
ولی بدان همیشه برام عزیزی و از کارهای خیری که انجام دادی و میدهی در حق انسانها و همچنین حیوانات به نوبه خودم خیلی متشکر و ممنونم. از اتفاقات خوبی که این مدت برای افتاده، خیلی خوشحال شدم و از حوادث بدی که برای خودت یا اطرافیانت افتاد ، ناراحت شدم. ولی ببخشید زیاد کامنت نمی گذارم، عوضش این کامنتم حسابی طولانی شد.
حالا درباره موضوع این پست:
من نفهمیدم چی شد؟! آخه اولش نوشته بودی راننده اسنپ به سرایدار گفته حواست به موتور من باشه تا برم بالا و برگردم. پس وقتی برگشته پایین، مگه سریدار او را ندیده که خارج شده؟ چطور زمانی که دوچرخه رو برده همکف و بعد برده بیرون ، سریدار اونجا نبوده؟ ببخشید چون من گیج شدم.
درضمن، اگه ماسک نزده بود، شاید سرایدار بتونه چهره اش رو شناسایی کنه. یا شاید به قول تو یه همدست داشته.
راستی توی دوربین مداربسته معلوم نیست زمان و ساعت دزدیدن دوچرخه با ساعت ورود و خروج اون راننده اسنپ همزمان بوده یا نه؟
ببخشید مهربانوجان آخه از دیشب که اینو خوندم خیلی فکرم مشغوله . خدا کنه زودتر دزده و خود دوچرخه صحیح و سالم پیدا بشه.
و خواهش می کنم چندبار دیگه هم به پدرومادر عزیزت تاکید کن در آپارتمان یعنی در واحد خودشون رو اصلا" برای غریبه باز نکنند و اگر کسی باهاشون کاری داره یا پیکه و بسته ای آورده ،پدرتون بهش بگویند باید پایین چند دقیقه صبر کنی تا من از آسانسور بیام پایین دم در ورودی خودم در رو باز کنم و بسته رو تحویل بگیرم. البته اگه سریدار اونجا دائمی است، اصلا" پدرتون اینجور موقع ها بسپاره به سریدار که اگر بسته ای یا پستی برای من آوردند، تحویل بگیر. این راهها به ذهنم رسید. ببخشید مهربانوجان فضولی و دخالت کردم، بگذار به حساب نگرانیم. آخه سالهاست شما و خانواده ات رو می شناسم و انگار از اقوام خودم هستید.
خدا همه شما را در پناه خودش حفظ کنه. خواهر عزیزمی

سلام مرسده ی عزیزم
راااحت باش عزیزم ، خوشحال میشم ازت کامنت میبینم ولی هرروقت راحتی و حالشو داری بنویس عزیزم اصلاً معذب نباش
لطف داری نازنین ، خدا رو شکر که دوستان گلی مثل خودت دارم و تنهایی این مسیر رو نرفتم که اصلا ممکن نبود
مرسده جون حق داری این سوال ها برات پیش بیاد چون من خودم شرایط مجتمع رو میدونم ، واضح ننوشتم و ایراد به نوشته ی منه وگرنه هر کی بخونه سرایدار اونجا بوده فکر میکنه لابی سرایدارِ مقیم داره درصورتیکه متاسفانه نداره و این ضعف بزرگ مجتمع نود واحدی و پر تردد بابا ایناست .
اونجا تعداد زیادی سرایدار داره که هرکدوم یه کاری میکنند و تقریباً میشه گفت هیچکدوم حواسشون اونطور که باید به رفت و آمد ها نیست .
این سرایدار هم داشته میرفته درختای پشت کوچه رو آب بده و راننده درواقع میخواسته اوضاع احوال رو بسنجه که گفته حواست به موتور من باشه اونم گفته من اینجا نمیمونم طوری نمیشه بذار باشه موتورت
انگار طرف زنجیر هم کرده موتورشو به درخت سرایدارم گفته اینجا ماشین مدل بالا میذارن تو که زنجیرم داری مواظب چی باشم .
ساعت فیلم دوربین مدار بسته کاملاً با ساعت تردد راننده اسنپ هماهنگه .

چشم عزیزم حتما تاکید می کنم والا خودشونم خیلی نگران شدن دیگه من نگم هم ، چنین بی احتیاطی نمیکنن.
تو عزیز منی این حرفا چیه ؟ معلومه که از سر لطف و محبتی که به من و خانواده داری قربونت برم
تو هم مراقب خودت باش ذوست مهربون و گلم

لیمو پنج‌شنبه 15 دی 1401 ساعت 12:32 ق.ظ https://lemonn.blogsky.com/

چه میشه کرد؟ گویا تنها شغلی که مطمئن و راحته همینه!! توی روز روشن ماشین رو میدزدن و باید بشینیم تا بیارنش دیگه چه توقعی از دوچرخه.
لااقل میگن دشمن‌تراشی نشه که خطر جانی هم گریبانمون رو نگیره.

ای بابااا
لیمو جان هر چی می کشیم از نجابت و ترس و سکوتمونه

مانی چهارشنبه 14 دی 1401 ساعت 05:27 ب.ظ

مهربانو جان عزیزم
خوشحالم پدر جان سلامت هستند و به خیر گذشته

ممنونم مانی نازنینم

غریبه چهارشنبه 14 دی 1401 ساعت 02:58 ب.ظ

سلام
چند وقت پیش که شبستان مردانه در مسجد بسته بود معمولا خانم ها در شبستان خودشان بعد از نماز می نشینند و دعا می خوانند
وقتی همه می روند یک آقا از قسمت خانمها وارد می شود البته با همکاری یک خانم
تمام میکروفن ها را می برد
سی چهل میلیون قیمت اش بود

سلام
ای باباااا

لیمو چهارشنبه 14 دی 1401 ساعت 11:01 ق.ظ https://lemonn.blogsky.com/

دوچرخه ی ما رو هم دو ماه پیش دزدیدن و متاسفانه با اینکه متوجه شدیم کار کیه اما نتونستیم هیچ اقدامی کنیم :((
+ دیگه کار به جایی رسیده فقط باید بشینیم دعا کنیم دزدا خودشون نیان!!!

عه خیلی بده که !!! اینجوری دزد بیشتر تشویق نمیشه؟؟

تیلوتیلو چهارشنبه 14 دی 1401 ساعت 09:52 ق.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/

سلام
من با خوندن این پست فهمیدم چقدر بی احتیاطم و الکی به همه اعتماد دارم
الان دوره زمونه ای هست که خیلی خیلی باید مراقب باشیم ولی الان فهمیدم که اصلا مراقب نیستم

سلام تیلو جان
خود من در همه ی زمینه ها بسیار بی احتیاطم برعکس مهردخت البته .
روزگاری شده که احتیاط کردن جزو واجباته

شادی چهارشنبه 14 دی 1401 ساعت 09:37 ق.ظ http://setarehshadi.blogsky.com/

این ماجرا چند وقت پیش توی کوچه ما هم اتفاق افتاد و دقیقا یکی از همین پیک‌ها بود، نمی‌دونم تونستن گیرش بیارن یا نه، متاسفانه دیگه به هیچ اعتباری نمیشه اعتماد کرد

روزگار غریبیست نازنین

لیلی چهارشنبه 14 دی 1401 ساعت 12:26 ق.ظ http://Leiligermany.blogsky.com

منم از در باز کردن روی راننده و مامور پست می ترسم که بیاد تو و نره بیرون

حق داری عزیزم

الهام سه‌شنبه 13 دی 1401 ساعت 10:52 ب.ظ

خداوندا چه وحشتناک
منم همیشه به سفارشات پیک میگم لطفا ببرید دم در آپارتمان ، مادرم مسن هستند سختشونه
الان خون تو بدنم از ترس منجمد شد که اگر به قول شما مادر را هل میدادند و ....
خدایا به کجا داریم میریم

مثل منی الهام جون . ببین مامان اینا تو پارکینگ دوربین دارن ولی تو راهروها ندارن یعنی ممکن بود این اتفاق بیفته و اصلاً تا ساعت ها چیزی نفهمیم و بعدشم نتونیم ببینیم کی بوده و چی شده

نسرین سه‌شنبه 13 دی 1401 ساعت 10:26 ب.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

در مورد داغون بودن اینترنت اونجا باید بگم دلم برای تمام کسانی که بیزینس و امور زندگیشون بوسیله اینترنت میچرخه خیلی می سوزه. فکرشو بکن چند هزار نفر میلیونها شاید، کارشون وابسته به نته...
نا امنی غوغا میکنه. یه سوال: چهره ی راننده اگر در فیلم مشخص نیست، بابات لباس راننده رو یادشون نمیاد که توی فیلم بدونن خودشه یا نه؟
خودتو ملامت نکن، تقصیر تو نبوده که به او اعتماد کردی. کار او بد بوده که از اعتماد تو سواستفاده کرده. و حق داری فکر منفی بیاد سراغت که اگر مزاحم بابا و مامانت میشد، چه ها می کرد.
اون خبر خوب رو بمن هم بگو ، شدیدا نیازمند شنیدن یه خبر خوبم

آره واقعاً نسرین جون خیلی ها از اونی که بودن فقیر تر و بینوا تر شدن .
چون سویشرت کلاهدار پوشیده و زیر اون هم یه کلاه اسپرت گذاشته و عمداً سرش رو پایین میندازه خیلی سخت میشه فهمید
لباسش هم لباس معمولیه فرم خاصی نداشته بعد هم لباس رو عوض میکنه .. من که فکر میکنم احتمالاً همدست داشته و شاید اصلا اونی که تو فیلمه همدستشه نه خود راننده ی موتور که به چشم بابا اشنا میومده .
خبر رو فکر میکنم با هم درموردش صحبت کردیم .. ولی میام دوباره میگم بهت عزیزم .

نجمه سه‌شنبه 13 دی 1401 ساعت 10:16 ب.ظ

سلام عزیزم
ای وای من
چه اتفاقی
منم جدیدا نمیگم تنهام
چون واقعا می ترسم از این اتفاقها
انشالله که دزد پیدا بشه. طفلک مالباخته

سلام نجمه جان

آره طفلکی انقدر هم محترم هستند همه ش عذرخواهی می کنند بابا به دردسر افتاده باید برای شناسایی بره

ربولی حسن کور سه‌شنبه 13 دی 1401 ساعت 06:53 ب.ظ http://rezasr2.blogsky.com

سلام
عجب
واقعا چه خوب که اتفاق بدتری نیفتاده
یادم افتاد به چند هفته پیش که یکی از رانندگان اسنپ را توی ولایت به جرم حضور با ماشین در محل تظاهرات اخراج کرده بودند. معلوم نیست چطور میتونن اون مورد را چک کنن اما نمیتونن یه سوء پیشینه از راننده شون بگیرن؟
اما از طرف دیگه پدرتونو تحسین میکنم که چون مطمئن نبودن شناسائیش نکردن

سلام
همه ش خدا رو شکر میکنم خسارت مالی بوده
به همین دلیل هم مفسدین اقتصادی از مرز خارج میشن و اونور دنیا به ریش ما می خندن ولی یه راننده رو با در دل شلوغی ها شناسایی میکنند .. مدیونی اگر فکر کنی اون مفسد اقتصادی دست با کسانی از خودشون تو یه کاسه بوده باشه
ارره بنده خدا استرس گرفته نکنه بیگناهی رو گرفتار کرده باشه ولی تو دستگاه قضاوت به جرم آت/ش زدن سط/ل آشغال حک/م مح/اربه میدن اصلا هم وجدانشون درد نمی گیره البته خب ندارن که درد بگیره

Nasrin سه‌شنبه 13 دی 1401 ساعت 06:14 ب.ظ

خیلى وضع بدى شده احتمالا اون فیلم دزد رو دیدى در مورد گوشى ایفون، امیدوارم دزد پیدا بشه و دوچرخه رو پس بده میدونم الان از این قضیه ناراحتى چند سال پیش مامان از دوربین میبینه وقتى ماشین میاد تو پارکینگ یه نفر چشمى در رو با دست نگه میداره و بعد میاد تو پارکینگ، بابا که اومد بالا بهش گفت با همسایه رفتن پایین دیدن تو انباریه و میگه پیک هستم کتاب اوردم از اون به بعد صبر میکنیم در بسته بشه

کدومشون رو نسرین جون ؟؟ مگه یکی دوتاست ؟؟ ماشااالله به برکت فقر گسترده تو جامعه بارها فیلم دزدی گوشی دیدم این که خوبه جلوی ای تی ام زن و مرد رو سلاخی کردن پولا رو ازش گرفتن .. چند تا فیلم دیده باشم خوبه
وااای چه وحشتناک . بنده خداها این مدیرای ساختمون همه ش اطلاعیه میزنن بموند تا درا بسته شه بعد برید مگه چند ثانیه چه تاثیری تو دیر رسیدن داره؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد