دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

/نمیبخشیم و فراموش نمیکنیم /خبر های خوب داریم/ کتاب میخونیم و به هم کمک میکنیم/ آموزش موچی


کی میتونه فراموش کنه سارینا و ساریناهای ایران رو؟ 

 دخترک معصومم اگر بودی امروز 17 ساله میشدی. نماندی و جاودانه شدی 


********

خبر خیلی خوب داریم. 

هر چند که نسرین جون چند روز پیش موضوع رو لو داد ولی خب یه بار هم اینجا بخونید و کیف کنید. 

برای خرید آمپول های شیمی درمانی دنیز در تکاپو بودیم که یه فرشته ی بدون بال اعلام کرد : آمپول های سوییسی  رو با حساب شخصی خودم خریدم و دنبال مسافر هستیم که برسونیم به ایران . 

بله همین قدر خبر ساده و کوتاه بود ولی شادی و نوری که به قلب های تک تکمون واریز شد هزار  هزار برابر وزن داشت. 

راستش با همه ی همتی که از ایران تا همه ی نقاط دنیا کردیم و ریال  ریال روی هم گذاشتیم،  مبلغ 124 میلیون جمع کردیم که در نوع خودش رکورد چندین و چند ساله مون رو شکستیم،  ولی در عین حال اگر قرار بود پول این دارو رو حساب کنیم،  اصلا قدرت خریدش رو نداشتیم (دارو 470 میلیون قیمتشه).

 به هر حال اون فرشته ای که دارو رو خرید،  بارِ بسیار بزرگی از روی دوشمون برداشت و تنها خواهشش  هم این بوده که به محض پایان درمان دنیز و سلامت دختر کوچولومون، دارو های اضافه ،  به یه کوچولوی دیگه اختصاص پیدا کنه . 

بهش گفتیم که بصورت اتوماتیک همین الان و در حین درمان هم همین اتفاق داره میفته و حقیقت اینه که هر بار موقع تزریق دارو؛ هر ویالش میتونه به دو بیمار نزریق بشه .

 ارکیده جون تا الان هر آمپولی خریده پولش رو با مادر یه پسر بچه ی دیگه شریکی دادن و برای هردوشون استفاده کردن بعد چون سهم دنیز از اون دارو کمتر بوده ، ارکیده جون اون مقدار اضافه  رو با یه پسر بچه ی افغان که پدر معتاد و مفقودی داره و مادرش تنها حامی اون بچه ست و با دست خالی تو بیمارستان بستریش کرده ، شریک شده . 


خدا رو شکر پسر بچه ی اول رو به بهبوده و  داره قطع درمان میشه و از این ببعد دنیز و پسر کوچولوی افغان با هم دارو میگیرند. 


 دنیز کوچولومون این اواخر خیلی اذیت شده که حدس میزنیم همه ش بخاطر عوارض داروی بی کیفیت قبلی بوده ..حتی الان چند شبه در بخش CCU بستری شده خدا رو شکر دیروز شنبه دارو ها به دست ارکیده جون رسیده و  امیدواریم از این چهارشنبه که داروی جدید براش تزریق میشه دیگه بچه دچار اینهمه عارضه نشه و روند درمان سریعتی و بهتر از سابق طی بشه . 


می دونید که یه داروی دیگه هم دنیز لازم داره که بصورت کپسول و روزانه مصرف میشه . چهارشنبه ی گذشته سازمان غذا و دارو اعلام کرده که این دارو تا ماه آینده وارد میشه و اگر وارد بشه قیمتش بسیار مناسبه و اونهمه مکافات و هزینه ای که پدر و مادر دنیز شب سال نو برای تهیه ی این دارو کشیدن دیگه برای این سری از بین میره . 


خدا رو شکر دنیز برای یکماه آینده این کپسول روزانه رو داره . باید منتظر بمونیم که اگر سازمان غذا و دارو بدقولی کرد اون کپسول رو هم سریع تهیه کنیم . 

*******

فعلاً تمام 124 میلیونی که جمع آوری شده بود در اختیار خانواده ی دنیز قرار گرفت تا بخشی از قرض هایی که تو این چند ماه بابت تهیه ی داروها ی دنیز شده،به کسانی که واجب هستند پس داده بشه . درسته همه ی بدهی ها پوشش پیدا نمیکنه ولی خب میشه تو این وانفسا که همه برای گذروندن زندگی خودشون مشکل دارند ، لطف کردن و رقم های قابل توجه قرض دادند رو راضی کنیم. 


یکبار دیگه ازتک تکتون چه شما دوستان عزیزم که پای ثابت همیاری های چندیدن و چند ساله بودید، چه دوستان نسرین جون که تا الان شاید مارو نمیشناختند و به واسطه ی تلاش نسرین جون درجریان قرار گرفتند و چه دوستانی که از طریق پیج با ارزش بندرت با با همراه شدند، قدردانی میکنم . 


برای روزی که خبر سلامتی کامل دنیز رو مینویسم روز شماری میکنم . 


چند شب پیش که ارکیده و دنیز تازه برگشته بودند بیمارستان ، به لیلا گفتم  صورت نرم و مخملی دنیز رو برامون ببوس ، دخترمون از سراسر دنیا سفارش بوسه داره 

********

توسط نسرین جان با هنرمند جدیدی آشنا شدم بنام آقای داوود صیادی . 

هنرمندی که در ابتدا نقاش بود و ناگهان دچار یک بیماری نادر شد و نتیجه ی آن  شد نابینایی . 

خوشبختانه در حال حاضر درمان این نوع نابینایی در انگلیس و امریکا میسر شده . 

 در این سایت شرح حال و زندگی این هنرمند که اکنون در کسوت نویسنده برای ما هنرنمایی میکنند رو بخونید . 


https://dsayadi.com/about/


آخرین کتاب این هنرمند به هر مبلغی که شما بخواهید، بصورت فایل PDF قابل خریداریست . من یکساعت قبل  فایل رو خریدم و افتخار آشنایی بیشتر از طریق واتس اَپ ، با آقای صیادی رو پیدا کردم .  این کتاب برای هزینه ی درمان این هنرمند به فروش گذاشته شده . 


برای تهیه ی کتاب   می تونید به این شماره کارت 


5894631886469485

هر وجهی خواستید واریز کنید و بعد از طریق این لینک  در واتس اپ به آقای صیادی متصل بشید و فایل کتاب رو دریافت کنید . 

https://wa.me/message/OWWGQRQU4YQNA1 

درضمن این پست نسرین جون رو از دست ندید که در مورد کتاب با ارزش " کیفرخاست" نوشته شده . 

میدونید که چقدر دوستتون دارم؟

پینوشت: فردا آموزش موچی رو به پست اضافه میکنم 


آموزش موچی : 

مواد برای تهیه خمیر : 

آرد گلوتینوس 100 گرم/ نشاسته ی ذرت 30 گرم/ شکر 20 گرم/ شیر پرچرب 160 گرم/ کره نیوزلندی 30 گرم (از اون جهت که نمک نداره و خیلی خوشمزه ست وگرنه کره معمولی هم میشه)

مواد فیلینگ : از انواع کرم ها مثل نوتلا- کرم لوتوس و کرم های بیسکوییت هایی که دوست دارید همراه تکه های میوه یا خامه قنادی فرم گرفته با تکه های میوه میتونید استفاده کنید این قسمت کاملا به دلخواه شماست. 

طرز تهیه خمیر: 

آرد شکر شیر و نشاسته ذرت رو تو کاسه ای ترجیحاً شیشه ای مخلوط کنید و با ویسک کاملا هم بزنید تا شکر حل بشه و از نشاسته و آرد هیچ گلوله ای تو شیر نمونه . حالا از یه صافی کوچولو مواد رو رد کنید که بازم مطمئن بشید همه شون مخلوط شدن . اگر میخواید موچی هاتون رنگی بشن اینجا رنگ ژله ای اضافه کنید .. البته با خلال دندون رنگ بزنید چون رنگ ها خیلی غلیظن . مواد بعد از پخته شدن دو درجه تیره تر میشن . اگر رنگ نزنید مواد قبل از پخت سفیده و بعد از پخت کرم رنگ میشه . 

حالا روی کاسه رو سلفون بکشید و با خلال دندون چند تا سوراخ ایجاد کنید تا بعدا بخار خارج بشه . 

کاسه رو بذارید تو ماکرو فر 30 ثانیه بچرخه . کاسه رو بیرون بیارید مواد رو با لیسک زیر و رو کنید دوباره سلفون رو بکشید و برای 30 ثانیه ی دوم بذارید مکرو 

من این کار رو چند بار تکرار میکنم گاهی 2 و نیم دقیقه و گاهی 3 دقیقه طول می کشه تا مواد کاملا جمع بشن و از حالت خیسی در بیاد در عین حال لاستیکی هم نشه . پس حواستون باشه به محض اینکه 30 ثانیه آخرو گذاشتید تموم شد هم زدید اگر دیگه خیس نبود کافیه و مجددا نذارید مکرو . 

حالا سلفون رو بردارید که مواد عرق نکنه . یکمی که از داغی افتاد، کره رو بندازید روی مواد و شروع کنید به ورز دادن از اونجایی که این مواد به شدت چسبناکه یا باید حتما دستکش داشته باشید یا با همزن برقی ورز بدید . تا اینکه کره بره به خورد مواد و مواد از حالت براقی به ماتی برسه . حالا مواد رو تو کیسه فریزر بذارید و بین نیم تا یکساعت تو یخچال قرار بدید . 

بعد از طی این مدت مواد رو بیرون بیارید و دوباره ورز بدید .. هر چی در این مرحله بیشتر ورز بدید بیشتر خمیر کشسانی پیدا میکنه . 

از خمیر گلوله های مساوی جدا کنید و روی صفحه تون کمی نشاسته ذرت بریزید و آروم آروم با وردنه چونه های کوچیک رو گرد باز کنید . اگر خمیر رو تو یه کاسه ی خیلی کوچیک قرار بدید و فیلینگی که دوست دارید داخلش بذارید و خمیر رو ببندید خیلی راحته ولی اگر کاسه کوچولو ندارید روی همون صفحه فیلینگ رو بین خمیر بذارید و کاملا جمع کنید .. موچی رو تو کمی نشاسته ذرت بغلطونید . موچی ها اماده ی خوردن هستند البته اگر تو یخچال قسمتی که زیاد سرما نداره کمی استراحت بدید تا خنک بشه خیلی خوشمزه تر میشه ولی در کل موچی باید تازه مصرف بشه . 

نوش جان 



نظرات 14 + ارسال نظر
مهرگل پنج‌شنبه 19 مرداد 1402 ساعت 01:38 ق.ظ

فقط میتونم بگم خداروشکر
دست تک تکتون بوسیدنیه

فدای تو نازنینم

مینا مهرآفرین چهارشنبه 21 تیر 1402 ساعت 02:32 ق.ظ http://Www.sky2sky.blogfa.com

سلام مهربانوی عزیز، اشکی از سر اندوه و اشکی از سر شوق... برای سارینا و دنیز... برای تمام دختران ایران مادران آینده... در پناه خدا باشی همیشه

سلام مینای نازنینم

عابر دوشنبه 19 تیر 1402 ساعت 04:09 ب.ظ

سلام. در جواب کامنت خانم سمیه فرمودید (نمیتونم بگم درست نمیگی .. کاش مملکت ما صاحب داشت و حساب کتاب) ، حق با شماست، باشه اون فاکتور رو نداریم ولی حتی خودمون هم اونقدری احساس خطر نکردیم که پویش های مربوطه رو حمایت کنیم حمایت ساماندهی مهاجرین غیرقانونی افغان زیر ۷۰۰ نفر حمایت کردن و امثالهم ، اگر تعداد زیادی با هم روی این موضوع فوکوس میکردن این مساله پیش میرفت ولی حقیقتش اینکه ما نه کنشی داریم نه واکنشی به خاطر ۷۰۰ نفر از مجموع ۹۰ میلیون نفر کسایی که دغذعه ایران رو ندارند فکر میکنید خودشون رو به زحمت میندازن؟ این یه مطالبه ایه که وظیفه ملی ماست ولی متاسفانه جز یک نفر توی صد سال اخیر ایران وطن پرستی که به معنای واقعی کلمه، دغدغه اعتلای ایران رو داشته باشه نمی شناسم . روحش شاد.

سلام عابر عزیز
با شما موافقم .خیلی هامون اصلاً از چنین پویشی خبر نداشتیم، کوتاهی بوده یا اینکه انقدر مشغول مشکلات روزگارمون کردن که ...

خواننده قدیمی شنبه 17 تیر 1402 ساعت 05:07 ب.ظ

چه خوب که فرشته های خدا همه جا هستند. من هم برای پیدا کردن داروهای شیمی درمانی خارجی خیلی تلاش کردم و به خاطر قیمت بالا نتونستم خارجی رو تهیه کنم

خیلی متاسفم عزیزم . امیدوارم با همون داروهای موجود سلامتی به دست بیاد

سمانه مامان صدرا و سروناز پنج‌شنبه 15 تیر 1402 ساعت 08:01 ق.ظ https://samane-saba.blog.ir

آقا ما این موچی رو خریدیم چقدر گرون بود ولی خوشمزه بود
یه مطلبی هست که مدتیه خیلی نگرانم کرده در باب مهاجران افغان، می دونی که آدم بی رحم و بی تفاوتی نیستم و خدمت به خلق رو تنها راه رسیدن به خدا می دونم اما معضل مهاجرین جدی هست، افزایش جمعیت این خانواده ها و زاد و ولد اینها، بطوریکه که منبع خبری اعلام کرده هفتاد و پنج درصد زایمان ها مال زنان افغانستان هست، در آینده تبعات جبران ناپذیری برای ایران داره، متاسفانه برخلاف مهاجران ایرانی مثلا به کانادا، که دارای تخصص و ارائه علم یا فرهنگی به کشور مقصد هستند، اینا ها تخصص که ندارن به کشور ما ارائه بدن بلکه فرهنگ ها هم پایین هست و ما دچار تحولات قومیتی در آینده می شیم، و بسیاری از منابع دارویی ما و خیلی منابع ما برای همین ها اختصاص یافته، اگرچه جواب این همه محبت گستاخی رو افزون برخی از مهاجران شده،تجربه ی من در بیمارستان مفید در اتاق هشت تخته تنها چهارتا تخت مال بچه های ایرانی بود،که حس غصب مملکتم رو به من می داد.
شما نمی دونی از چه طریق قانونی میشه درخواست داد و جلوی این فاجعه رو گرفت؟ اگر دوستان هم همکاری کنند عالی میشه
دوستان این کلام من رو سنگ دلی یا بی رحمی یا نژاد پرستی نگذارید فرهنگ و قومیت و منابع ممکلت ما در خطر هست، دیر بجنیم ممکلت بدون جنگ و خونریزی بدست قومیت دیگری می سپاریم

همون 85 تومن بود؟
اررره خیلی خوشمزه س
چی بگم سمانه جان نمیتونم بگم درست نمیگی .. کاش مملکت ما صاحب داشت و حساب کتاب

لیمو چهارشنبه 14 تیر 1402 ساعت 11:38 ق.ظ


کاش همه نجات پیدا کنن و زنده بمونن.

الهی آمین عزیزم

فنجون چهارشنبه 14 تیر 1402 ساعت 09:12 ق.ظ http://Embrasser.blogsky.com

خبر کوتاه بود و به طرز غریبی اشک دربیار ...
شکر که هنوز این فرشته های بی بال هستند.

زهرا... سه‌شنبه 13 تیر 1402 ساعت 04:42 ب.ظ http://saatsheni1531.blogfa.com


خیلی خوشحالم برای دنیزوفرشته هایی که روبه بهبودن....
مررسی ازشماونسرین عزیز که خییلی زحمت کشیدین ودوست عزیزی که داروهاروتهیه کرد، امیدوارن هزاران برابرشو توزندگیتون ببینید

مرررسی بابت موچی


قربونت برم شما خودتون شاهکار کردید واقعا
خواهش عزیزم

منجوق دوشنبه 12 تیر 1402 ساعت 02:00 ب.ظ

برای این پست فقط گریه کردم

قربون چشمات عزیز دلم

سحر دوشنبه 12 تیر 1402 ساعت 12:26 ب.ظ

سارینا و سارینا ها تا ابد اسمشون و یادشون و راهشون زنده است
تولدتونم باتاخیرمبارک
خیلی به راهتون کاراتون روح بزرگتون غبطه می‌خورم
امیدوارم به زود حال دنیز زیبا خوب خوب خوب بشه


ممنونم سحر جان
عزززیز منی خانم گل . الهی آمین

parinaz دوشنبه 12 تیر 1402 ساعت 06:36 ق.ظ http://parinaz95.blogfa.com

اول صبحی چه خبر خوبی خوندم،دست همه کسایی که تو این کار خیر شریک بودن درد نکنه و خدا به مالشون برکت و به تنشون سلامتی بده.به خصوص شما .
چقدر برای اون پسر هم خوشحال شدم خداروشکر.
----------------------------------------------------------------------------
مهربانو جان من mri و mrvانجام دادم چون دکتر مشکوک شده بود که خون لخته شده باشه و از اون هفته تا دیشب اسپرین میخوردم اما دیروز که سی دی mriرا دکتر دید گفت هیچ مشکلی نداری و فقط این سر درد ها تنشی و اضطرابی و برام دارو نوشت.ممنون بابات معرفی پزشک ها


-----
منم از شنیدن خبر سلامتی تو خیلی خوشحال شدم پریناز جان . مرسی که گفتی عزیزم

نسرین دوشنبه 12 تیر 1402 ساعت 03:02 ق.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

نه، مسلماً هیچکدام از این نُه سال به بالاها فراموش نمیشن. همچنین جنایاتی که این دولت انجام داد. نبخشیدن هم یک گزینه هست که درینمورد حق است و بس.
در مورد دنیز که خودم یکی از عاشقانش هستم و مادر گلش که قلبی به بزرگی دریا و استقامتی به شکوه کوه داره. آرزو می کنم بزودی اون خبر را بشنویم و بخونیم.
سپاس از آوردن اسم من و دوستان فیس بوکی که گویا نامردانه میان میخونن و کامنت نمی نویسن (اینجا و آنجا) بهرحال من نوکر همشون هستم به مولا.
در مورد کتاب کیفرخاست، باید بگم این نویسنده بسیار وارسته و هنرمنده و وقتی کتابشو بخونید متوجه هنر نویسندگیش هم میشید.
آرزو می کنم بیست هزار دلاری که برای تزریق اون ژل مخصوص در چشماش لازمه بزودی جمع بشه.
همه جا بسیج شدیم و امیدوارم بزرودی این مورد هم انجام بشه و ما هم سهمی در جمع آوری این مقدار داشته باشیم.
به نوبه ی خودم منهم از تو و بقیه دوستان این صفحه تشکر می کنم که کنارمون موندن. یکی از اونا مانی عزیز که همیشه همراه خوبیست با یک قلب بزرگ و دلی بخشنده


الهی آمین
خواهش میکنم نسرین جانم .
امیدوارم خیلی زود هزینه ی درمان چشم هاشون حور بشه و دوباره دست های هنرمندشون روی بوم نقاشی حرکت کنه .
مانی هم اسم دوم داره " فرشته ی بدون بال"

طیبه دوشنبه 12 تیر 1402 ساعت 02:32 ق.ظ

چه خبر خوبی مهربانو جان
تولدتون هم هزار بار مبارک
وجود شما نعمته
وجودت سلامت

ممنونم عزیز دلم
شرمنده میکنی نازنین .. خودتون عشقین

شاخه نبات دوشنبه 12 تیر 1402 ساعت 12:38 ق.ظ

من رد پای خداوند رو توی این پست دیدم...
و چقدر برای اون بچه تنها خوشحال شدم غریب و بی کس بود اما خدا براش رسوند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد